محمدمحمد، تا این لحظه: 9 سال و 7 ماه و 21 روز سن داره

خاطرات جوانه زدن پسر نابغه ام محمد

اولین خبر از جوانه وجودم

اولین باری که رفتم دکتر برای اینکه خبری از پسر نازم داشته باشم 17 اسفند 92 پیش خانم دکتر نوشین قاضی میر سعید بود ساعت 6.30 نوبت داشتم ،رفتم داخل و بعد خوابیدم رو ی تخت خانم دکتر اولین تصویر از گلم رو دید و گفت خداروشکر همون جایی خوابیدی که باید می خوابیدی و قلب کوچولو مهربونت هم تشکیل شده ومن خداروشکر کردم و اومدم بیرون و به بابایی خبر دادم اونم خوشحال شد.خدا رو به خاطر همه ی این نعمتها شکر میکنم .دوستت دارم پسر زیبای من اینم یه عکس از زمانی که شما 13 هفته سن داری.   ...
6 مرداد 1393

من رسما مادر شدم

14 بهمن ماه 1392 بود در حالی که چند روزی بیشتر از تولد پسر عمه عزیزت امیر علی نمیگذشت رفتیم خونه نعنا اونجا خاله طاهره بهم گفت که ارزو مطمئنا تو بارداری البته من هم با اطمینان کامل میگفتم نه خاله امکان نداره اخه ازمایش دادم رفتم سونو خلاصه از ما انکار از خاله اصرار که حالا یه ازمایش بده ضرر نداره که من هم با بابا صالح عزیزو گل رفتیم داروخونه و تست خریدیم و رفتیم خونه من رفتم و از تست استفاده کردم و در کمال ناباوری دیدم که بللللللللللللللللله یه شیطون بلا ناز رو خدای مهربون تو دل من قرار داده در حالی که بابا صالح همش میپرسید چی شد چی شد گفتم مثبته از خوشحالی وجود تو نازینم هر دوتامون همدیگه رو بغل کردیم و اشک شوق میریختیم خیلی از اینکه خدا م...
21 تير 1393