پنج ماهگی عشق من
عکس های اتلیه محمد(اتلیه ابرنگ)
پی نوشت:
در این روزها
اصلا یادم نمی اید
گذشته درذهن من مصدری داشته
اصلا یادم نمیاید کی بافته شده م
فقط یادم میاد خدای باقنده ام،خدای روز وشبم
محمد نازنینم رو همچون گره به تارو پودم رست..
از دار قالی زندگی من رو بالا برد
بافته شدم و
شدم یک پارچه به نام انسان
گویا بدون محمد عزیزم نخ نمایی بیش نبودم.
ممنون شازده شوارکار قصه های شبانه ام
ممنون که به من جان دادی .
ممنون.
مادرت آرزو
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی